از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت
در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو
در آتشِ گرفته سراپا دلم گرفت
متروکه نیست خلوت سرد دلم ولی
از ارتباط مردم دنیا دلم گرفت
یک رد پا که سهمِ من از بی نشانی است
از رد خون که مانده به هر جا، دلم گرفت
اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم، درآمدم از پا دلم گرفت
نظرات شما عزیزان:
|